یک نگاه از تو و در باختن جان از من


یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من

جان بکف منتظر عید لقایت تا کی


روی بنمای جمال از تو و قربان از من

سینه بهر هدف تیر غمت چاک زدم


ناوک غمزه ز تو هم دل و هم جان از من

بغمم گر تو شوی شاد و بمرگم خشنود


بخوشی خوردن غم دادن صد جان از من

همه شادی شوم ار شاد مرا میخواهی


ور غمین جور ز تو ناله و افغان از من

بوصالم چو دهی بار ز تو جلوهٔ ناز


بفراق امر کنی خوی بهجران از من

هرچه خواهی تو ازو فیض همان میخواهد


هر چرا امر کنی بردن فرمان از من